دیوار های مینیمال

Minimal as Reality

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مینیمال» ثبت شده است

برای نداشته هایم



اینکه شروع کرده ام به نوشتن وبلاگ به این خاطر است که برگشته ام به خاطراتم،
 به روزهای پانزده تا هژده سالگی ام که همه زندگی ام در وبلاگم بود و کامنت ها و دوست هایی که هیچ وقت ندیدمشان.

از همان روز ها باد توی سرم بود،
 چند وقتی میچسبیدم به کاری و یهو هم تمام میکردم همه چیز را، 
اما عادت خوبم این بود که اثرات چیزی را از بین نمیبردم. 
من همه چیز را نگه میدارم برای روزهایی که وقت قضاوت کردن گذشته ام میرسد.
هی نگاه میکنم به چیزهایی که باقی مانده و خاطرات را زنده میکنند. 
چند تا جعبه و سررسید و یادگاری و ... توی کمدم هست که این کار را انجام میدهند.
 اصلا خاطره سازی یک هنر است که من خیلی خوب بلدم .


اگر کسی هست که این متن را بخواند و بخواهد حرف بزند
 از خاطره هایی که از ذهنش نرفته اند و نمیروند 
لطفا بیاید کمی حرف بزند من نشسته ام برای گوش دادن.
  • ۲ نظر
    • بچه دهاتی
    • چهارشنبه ۳۰ آبان ۹۷

    زور نزن

    تا به حال به این فکر کردید چرا باید همیشه بعد از اینکه 

    از خواب عصر بیدار میشید حتمن چایی یا قهوه بخورید تا

     برگردید به حالت اولیه یه آدم معمولی ؟ کی به ما یاد 

    داده اینطوری باید حتمن عصر رو شروع کرد ؟ یا حتی خود 

    خواب بعد از ظهر ؟ یا چایی بعد از غذا ؟ یا سیگار بعد از

     چایی ؟ یا گوش دادن به موزیک توی اتوبوس و موقع 

    پیاده روی ؟ چرا باید یه مسیری رو پیاده راه بریم تا 

    برسیم به دکه یا کافه تا یه نوشیدنی بگیریم و از 

    عصرمون لذت ببریم ؟ مشکل چایی یا قهوه یا سیگار

     نیست ، مشکل اینه که ما خودمونو مجبور کردیم اینقدر

     اذیت کنیم خودمونو تا به مرحله ای برسیم که بتونیم

     از لحظه لذت ببریم .

  • ۰ نظر
    • بچه دهاتی
    • يكشنبه ۱۷ تیر ۹۷